عیون و چشمههای بهشتی
چکیده
قرآن کریم در مقام ترسیم چهره و ویژگیهای بهشت و بهشتیان آیات فراوانى را اختصاص داده است که در این میان چشمهها، نهرها شرابهای بهشتی دارای جایگاه و مرتبه خاصی میباشند چراکه در بهشت آشامیدنیها و آبها و نهرها و چشمههای زیادی وجود دارد که، برای مؤمنان آماده شده است ومومنان حقیقی از آن سیراب میشوند و تمام رذایل اخلاقی از سینههای آنها زدوده می شود و قلب و روح و روان آنها پاک و مطهر میگردد و حیات جاویدانی به خود میگیرند که، مرگی را در پی نخواهد داشت. چشمهسارهایی که با عناوین ونامهای مختلفی چون تسنیم، سلسبیل و شراب طهور، از آن یاد شده است و دارای ویژگیهای متفاوت از نوشیدنیهای دنیایی است، فاسد وبی مزه نمی شود، بلکه بسیار لذت بخشند که، هر نوشندهای را مست و مدهوش میکند اما هیچ ضرر و زیانی ندارند و عقل را زایل نمیکند البته لازم به ذکر است که قرآن شریف در بیان اوصاف بهشت و جهنم، به بیان آن دسته از مطالبى میپردازد که براى همگان قابل ادراک است و با بیان نمونههایی دنیای از مطلب را به اذهان عموم نزدیک ساخته تصور آن را آسان مینماید وگرنه، نظام حاکم برآخرت با نظام حاکم بر دنیا کاملاً تفاوت اساسى دارد، بهگونهای که، الفاظ دنیایى توان بیان حقیقت آن را ندارد چنانکه جنین در رحم مادر نمیتواند واقعیتهای بیرون از رحم را کاملاً درک نماید. از اینرو قرآن در اکثر موارد به ذکر مثال بسنده نموده است، اما در واقع و حقیقت نعمتهایی فراهم آورده است که فهم و ادراک عادی توان درک آنها ندارد، و هیچکس بر حقیقت آن آگاه نمیباشد این مقال به تفسیر و تحلیل برخی از این چشمه و نهرها و شرابها و ویژگیهای آن میپردازد.
کلیدواژه: عیون، انهار، شراب
مقدمه
خداوند متعال در قرآن شریف اوصاف بهشت و جهنم را درآیات بسیاری بیان نموده است، اما روشن است که به خاطر وجود تفاوتهای موجود میان نظام زندگی دنیوی و اخروی، درک کامل نعمتهای بهشت یا عذابهای دوزخ برای ما که در این دنیای مادی زندگی میکنیم، نشدنی است، بازگشت این مقال به گونه ادراکات انسانی است که محدود به حدود خاصی است، چراکه، شناختی که انسانها از ملایمات و ناملایمات دارند، در حدود نعمتها و نقمت هایی است که در دنیا فهمیده یا تجربه کردهاند و چیزهایی که به فهم و تجربه او در نیآمده، برایش قابل درک نیست، همانطور که در میان ادراکات دنیوی نیز تفاوت فاحشی وجود دارد، ادراکات حصولی که حجم عظیمی از ادراکات انسان را تشکیل میدهد قابلمقایسه با ادراکات حضوری نمیباشد، توصیف حصولی غم و شادی و عشق با درک حضوری آن قابلمقایسه نیست، گاهی مفهوم عشق توصیف می شود و گاهی حقیقت آن را درک میگردد، میان این دو فاصله بسیاری است، بر همین قیاس شناخت نعمتهای و عذابهای اخروی که عمد تا از راه علم حصولی اعم از عقلی و نقلی صورت میگیرد، نمیتواند تصویر کاملی را در اختیار انسان قرار دهد و انسان فقط میتواند تصویری مفهومی از مشابهات دنیوی آن را در ذهن ایجاد نماید، بیان، فاصله بسیار نعمتها یا عذابهای اخروی، از لذتها و ناملایمات دنیا، نشان میدهد که درک ما از حقیقت آن نعمتها یا عذابها ضعیف خواهد بود و تنها دورنمایی از آنها به دست میاید چنانچه خدای متعال در مورد مجهول بودن نعمتهای اخروی میفرماید «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّآ أُخْفِىَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْینٍ جَزَآءً بِمَا کَانُواْ یعْمَلُونَ؛ هیچکس نمىداند چه پاداش مهمّى که مایهى روشنى چشمهاست براى آنان نهفته است، این پاداش کارهایى است که انجام مى دادند.» (سجده/۱۷) در تفاسیر شیعی و سنی ذیل این آیه، حدیثی از رسول گرامی اسلام (ص)، بدین مضمون نقل شده که، خداوند فرموده است: «برای پاداش بندگان شایسته و درستکارم، نعمتهایی آماده کرده ام که نه چشمی آن ها را دیده و نه گوش شنیده و نه بر قلب بشری خطور کرده است».(طبرسی، 1372، ج ۸، ص۳۳۱) این مطلب به خوبی از آیات شریفهای که ویژگیهای نعمتهای بهشتی و عذابهای جهنمی را بیان مینماید نیز، استفاده می شود، اوصافی که در رابطه با نهرها، جشمه ها شرابهای بهشتی نیز بیان شده است، این حقیقت را بیان می دارد که، مشروبات بهشتی تفاوت ماهوی با مشروبات دنیوی دارد، اما خداوند حکیم برای بیان نعمتهای بهشتی بازبان مردم با آنان سخن گفته، و با آوردن مثالهای عالم دنیا، می خواهد بشر را به عظمت آن نعمتها متوجه کرده و با آیات گوناگون قرآن بفهماند که، نعمتهای بهشتی غیر قابل توصیف، و غیر قابلمقایسه با امور مشابه دنیائیاند. امیرالمومنین علی علیه السّلام میفرمایند:«کُلُّ شَیءٍ مِنَ الدُّنْیَا سَمَاعُهُ أَعْظَمُ مِنْ عِیانِهِ وَکُلُّ شَیءٍ مِنَ الْآخِرَهِ عِیَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِهِ، یعنی: هر چیز دنیوی شنیدنش بزرگتر از رسیدن به آن است، و هر چیز اُخروی دیدنش بزرگتر از شنیدن آن است» (نهج البلاغه/ خطبه114) افزون برانکه خداوند خود در آیات بسیاری نعمتهای بهشتی را به دو گونه مادی ومعنوی تقسیم نموده است که متناسب با معاد جسمانی، روحانی دانشمندان اسلامی می باشد، در بعضی از آیات از لذتهای خشنودی ولقا محبوب به عنوان نعمتهای روحانی نام برده است و در آیات فراوان دیگری از نعمتهای جسمانی از قبیل قصرها، باغها، نهر ها، تختها، میوه ها سخن به میان آمده است که، البته نعمتهای جسمانی اخروی نیز با دنیوی متفاوت است و ابزارهای استفاده از آنها نیز با ابزارهای دنیوی مختلف می باشد، بهگونهای که ادراکات انسان از درک حقیقی آن عاجز است، شاهد بر این سخن، حدیثی از پیامبر گرامی اسلام می باشد که، در تفسیر آیه بیست ویک واقعه «ولحم طیر مما یشتهون» میفرماید:«انک لتنظـر الی الطیر فی الجنه فتشتهیه فیخر بین ذالک مشویا، همانا تو نگاه می کنی به پرنده در بهشت و میل به خوردن آن پیدا می کنی همان حال بریان شده آن در نزد تو می افتد (طباطبایی،ج19، ص127) همچنین در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه ی چهاردهم سوره ی انسان که میفرماید «و ذللت قطوفها تذلیلا، ومیوه هایش برای چیدن رام است» آمده است که، میوههای بهشتی مسخر آنها می شود اگر انسان از جا بلند شود میوه به اندازه او بلند می شود واگر بنشیند، میوه پایین می آید تا دستش برسد واگر بخوابد باز پایین میآید تا دستش برسد. (طبرسی، ج10، ص622)
مرحوم ملامحسن فیض کاشانی در تفاوت نعمتهای بهشتی با نعمتهای دنیوی میگوید: تمایل انسان در دنیا تابع چیزهایی است که در خارج موجودند، ولی امور بهشت تابع خواسته بهشتیان میباشند، آنها هر چه بخواهند با ارادهشان موجود می شود، خدا در قرآن میگوید: «فِیها ما تَشْتَهِیهِ الأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الأَعْیُنُ» پس آنچه را اراده کنند فوراً حاضر می شود، (زخزف/71) نه این که آنچه موجود است برایشان حاضر شود. (فیض کاشانی، ص 197) تفاوت دیگر این که نشئه آخرت نشئه نور و ادراک و حضور و حیات و ظهور است، امور اخروی زنده و مدرک هستند. چنان که در احادیث آمده که انواع میوهها به بهشتیان میگویند: ای ولی خدا! مرا بخور قبل از این که دیگری را میل کنی. و این که وقتی مؤمن بر تخت خود مینشیند آن تخت از خشنودی به اهتزاز در میآید. و در قرآن آمده که: «أن الدّارَ الآخِرَةَ لَهِىَ الحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ». (فیض کاشانی، ص 201) تعبیر مخصوص"ما ادریک" که به معنی"توچه میدانی"می باشد و در خصوص روز قیامت و عوالم اخروی است و در موارد متعددی در قرآن آمده است، با وضوح و صراحت، حکایت از این معنی می کند که قیامت و عوالم اخروی و خصوصیات آنها از محدوده ادراک و شعور انسانها در حیات دنیوی خارج بوده و خبر دادن از آنها هم آن چنانکه هست، به لحاظ محدودیت ادراک انسانها و به لحاظ قاصر بودن الفاظ امکان ندارد. آیات 18 و 17 سوره انفطار می فرماید: و ما ادریک ما یوم الدین، ثم ما ادریک ما یوم الدین؛ وتو چه میدانی که چیست روز جزا و باز تو چه میدانی که چیست روزجزا و روزقیامت؟
نهرها، چشمهها ومشروبات بهشتی نیز از این قواعد مستثنی نیستند، بلکه فهم حقیقت آنها نیز، برای ما غیر ممکن است، تعبیرات و اشارات موجود در آیات و روایات به خوبی دلالت بر این حقیقت دارد که، آنچه از عوالم اخروی و خصوصیات آنها به انسانها گفته شده و خبر داده شده، نمونه ای از آن عوالم و حقایق و اسرار آنهاست، آن هم در حد معین و در یک محدوده خاص و به اندازه ای که الفاظ و کلمات قدرت اداء آن را دارد. آیه 15 سوره محمد (ص) که در مورد نهرهای بهشتی است این حقیقت را به خوبی بیان می دارد، انجا که، می فرماید: «مثل بهشتی که به متقین وعده داده شده این است که درآن نهرهایی از آب صاف و نهرهایی از شیر که طعم آن تغییر نکرده است، وجود دارد و نیز نهرهایی از شراب خاص که سراپا لذت برای نوشندگان است و نهرهایی از عسل مصفی و همچنین از همه میوه ها در آن وجود دارد و بالاتر از همه اینها مغفرت و عنایات و الطافات الهی است که بزرگترین نعمت از نعمتهای بهشتی می باشد». تعبیر"مثل الجنه" حاکی از این است که آنچه در این آیه و نیز آنچه در آیات دیگر از بهشت و نعمتهای آنها خبر داده است، همه آنها به نحو"مثل" از حقیقت بهشت ها و نعمتهای آنها است و نه اصل حقیقت آنها و همه آنچه در آنهاست، زیرا که حقیقت بهشت ها و نعمتهای آنها، خیلی بالاتر ازآن است که برای انسانها در دنیا با محدودیت علمی و ضعف درک و شعوری که دارند، تفهیم گردد، آنهم با الفاظ و کلماتی که در اصل، قاصر از اداء حقایق بالاتراست و نمی شود با آنها حقایق برتر و مجرد از حدود زمانی و مکانی و مادی را آن چنانکه باید خبر داد و حکایت نمود و نمی شود با آنها احکام ناشناخته و معیارهای ناشناخته را بیان کرد. در هر صورت از باب مثل معروف که می گوید: «آب دریا را اگر نتوان چشید هم به قدر تشنگی باید چشید» در این مقاله به بیان برخی از نهرها، عیون وچشمههای بهشتی پرداخته خواهد شد واز انجا که در قرآن از آبها و مشروبات بهشتی با عناوین نهرها وعیون و شراب سخن به میان آمده است هرکدام را جداگانه مورد بررسی قرار داده ودر نهایت نتیجه کلی گرفته خواهد شد.
عیون وچشمه سارهای بهشتی
در قرآن کریم در 12 ایه سخن از چشمهسارهایی در بهشت به میان آمده است که غالبا با واژه «عین، عینان وعیون» به آنها اشارت رفته است در آیات حجر /45، دخان/52، ذاریات 15، مرسلات 41 به صورت جمع (عیون) به کار رفته است ودر آیات الرحمان 50 و 66 به صورت تثنیه (عینان) به کاررفته است ودر آیات غاشیه 12، انسان 6 و 18 ومطففین 28 به صورت مفرد (عین) آمده است عین در لغت در معانی مختلفی به کار می رود که یکی از آنها «چشمه» میباشد، گرچه این کلمه در برخی از آیات به صورت مفرد ونکره وبرای بیان یک فرد آمده است، اما به قرینه سایر آیات که به صورت جمع آمده است، مشخص میگردد که معنای جنس از آن اراده شده است وشامل چشمه های گوناگون می شود، بعضی نیز گفته اند: «در هر قصر بهشتیان چشمه ای جاری است ومفرد بودن عین در اینجا ناظر به همین است، چشمه ای که مطابق میل بهشتیان به هر طرف که بخواهند جریان پیدا می کند و نیازی به شکافتن نهر وساختن بستر ندارد» (مکارم، 1374، ج 26، ص 422)
در سوره مبارکه الرحمن میفرماید «فیهما عینان تجریان»، در آن دو بهشت دو چشمه به طور مداوم جریان دارد (رحمن / 50) در تفسیر آیه شریفه بعضی از مفسران را عقیده بر آن است که، این دو چشمه یک «سلسبیل» و دیگری «تسنیم» است و برخی دیگرمعتقدند: یکی چشمه «شراب طهور» و دیگری «عسل مصفی» است.
در آیه دیگر همین سوره جوشش و فوران دائمی این چشمهها را که شاید همان سلسبیل وتسنیم باشد، مورد نظر قرار داده، می فرماید: «فیهما عینان نضّاختان»: در آنجا دو چشمه در حال فوران است. (الرحمن/66)
در سوره مبارکه دهر در رابطه با حالات اهل بهشت از نام یکی آن چشمهها پرده بر داشته، میفرماید: «ویسقون فیها کاساً مزاجها زنجبیلا، عیناً فیها تسّمی سلسبیلا، بهشتیان در آنجا از جامهایی سیراب می شوند که لبریز از شراب طهوری است که با زنجبیل آمیخته است و از چشمه ای است در بهشت، که نامش سلسبیل است» (انسان/18)
چشمه دیگری که آیات الهی نام آن را بیان می دارد، چشمه تسنیم است، انجا که، می فرماید: «و مزاجه من تسنیم عیناً یشرب بها المقربون»: این شراب طهور ممزوج با تسنیم است، همان چشمه ای که مقربان از آن می نوشند. (مطففین / 27 - 28.) سوره مبارکه انسان اشاره به یکی دیگر از چشمههای بهشتی دارد و می فرماید: «ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا عیناً یشرب بها عبادالله یفجرّونها تفجیراً، نیکان از جامی می نوشند، که با عطر خوشی آمیخته است و این چشمه شراب طهور که بندگان خدا از آن می نوشند آن را از هر جا بخواهند جاری میسازند درواقع چنان در اختیار ابرار است که هر جا اراده کنند از همانجا سر برون می آورد. که در این مجال به بررسی برخی از آن چشمه به صورت جداگانه پرداخته می شود.
چشمه تسنیم
«تسنیم» از ریشه «سنم» به قسمت بالای هر چیزی میگویند (ابن منظور، 1414، ج 12، ص 306) ودر لغت به معنای «بزرگ شدن کوهان شتر» ونیز «بزرگ ومهتر قوم گردیدن» نیز آمده است، از این ریشه «سنـام» به معنای کوهان شتر به کار رفته است، وبه قبری که مسطح نباشد، «مسنم» میگویند، بنا بر این در معنای تسنیم نوعی رفعت وبلندی ملحوظ است (رازی، 1408، ج 2، ص 191)، بهشتیان در باغهای پراز نعمتهای الهی بر کرسیهای خود مـینشینند و از شرابی سر به مهر نام «رحیق» سیراب میشوند، مهری که بر این شراب نهـاده شده است، از مشک است وقرآن دسترسی به آن را گرو رقابت ومسابقه می داند، این شراب در امیخته با تسنیم است وتسنیم چشمه ای است که، مقربان خدا از آن می نوشند، واژه «تسنیم» فقط یک بار در قرآن کریم آمده است، آنجا که میفرماید: «مزاجه من تَسْنیم» (مطففین/27و28 ).
مفسران در رابطه با تسنیم نظراتی را ارائه داده اند: تسنیم شریفترین آشامیدنیها میباشد (ضحاک) تسنیم چشمهاى است در بالاى بهشت عدن که بر بهشتیان فرود مىآید در غرفه و منزلگاه آنان (مقاتل) تسنیم آشامیدنى است که بمقرّبین از خالص آن میدهند و بغیر مقرّبین به آب آنان ممزوج میگردانند (عبد اللَّه عباس) تسنیم آبى است که براى بهشتیان از بالا بپائین آید و در قدحهاى آنها ریخته شود تا آنکه قدحها پر شود و آن آبى است که اگر قطرهاى از آن بزمین آید دیگر اهل زمین تشنه نمیگردند (امین، 1361، ج 15، ص 60)
همچنین در ذیل برخى آیات حاوى وصف بهشت نیز از این چشمه سخن به میان آورده و بحثهاى ذیل را درباره آن مطرح کردهاند که، بعینه از دایره المعارف قرآن کریم نقل میگردد: جایگاه تسنیم در بهشت عدن است (مجمعالبیان، ج۵، ص۷۷ / روضالجنان، ج۹، ص۲۹۵ / تفسیرقرطبى، ج۸، ص۱۳۰) تسنیم از جمله چشمههاى پرهیزگاران است (زادالمسیر، ج۴، ص۴۰۳ / تفسیر قرطبى، ج۱۰، ص۲۲) آبى صاف و زلال است (جامعالبیان، ج۲۶، ص۶۴ / الدرالمنثور، ج۷، ص۴۶۵) یکى از دو چشمه ویژه خداترسان است (مجمعالبیان، ج۹، ص۳۱۴ / زادالمسیر، ج۸، ص۱۲۰/ تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۲۹۷) و اینکه تسنیم داراى طعم کافور، و خوشبوست که از چشمهسار ویژه «عباداللّه،» برگرفته. (تفسیرماوردى، ج ۶، ص ۱۶۵/ جامعالبیان، ج ۲۹، ص ۲۵۷ ـ ۲۵۸ / بحارالانوار، ج۶۵، ص۱۲۸) تسنیم چشمهاى است که مقربان، خالصِ آن را مىنوشند (جامعالبیان، ج ۳۰، ص ۱۳۵/ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص۶۹۳) ولى ابرار که مقامى پایینتر از مقربان دارند و از «اصحاب یمین» به شمار مىروند، آمیختهاى از تسنیمبا «رحیقِ مختوم» (جامع البیان، ج۳۰، ص۱۳۵ ـ ۱۳۶/ المیزان، ج۲۰، ص۲۳۹ / منهج الصادقین، ج۱۰، ص۱۸۷) (از شرابهاى زلال و طهور بهشتى) را مىنوشند (التبیان، ج۱۰، ص۳۰۲ / مفردات، ص۳۴۶ / التحقیق، ج۴، ص۷۶، «رحق».) بنابراین شراب تسنیم از رحیق مختوم برتر و گواراتر است. (المیزان، ج۲۰، ص۲۳۹) به گفته برخى مفسران آشامیدنى اهل بهشت آمیختهاى از تسنیم و شیر و عسل و شراب بهشتى است. (جامعالبیان، ج۳۰، ص۱۳۵ ـ ۱۳۶؛ تفسیر ماوردى، ج۶، ص۱۶۵ / مجمعالبیان، ج۱۰، ص۶۹۳) در برخى روایات، از پیامبر (صلى الله علیه وآله) و خدیجه (علیها السلام) و على و فرزندانشان (علیهم السلام) به عنوان نوشندگان شراب خالص تسنیم نام برده شده است (تفسیر قمى، ج۲، ص۴۳۹ / شواهدالتنزیل، ج۲، ص۴۲۵ / نورالثقلین، ج۵، ص۵۳۵) چنان که در برخى روایات نیز رحیق مختوم، پاداش کسانى دانسته شده که در تابستان روزه بگیرند یا از شرابخوارى بپرهیزند. (مجمعالبیان، ج۱۰، ص۶۹۳ / منهجالصادقین، ج۱۰، ص۱۸۶ / نورالثقلین، ج۵، ص۵۳۴) از دیدگاه اهل عرفان مقربان ـ که از تسنیم مىنوشند ـ بر بزرگان عرفا تطبیق شده است؛ آنانکه در رتبه انبیا هستند (رحمه من الرحمن، ج۴، ص۴۶۹) و از هرجهت کامل بوده، به توحید ذات رسیدهاند. (تفسیر ابن عربى، ج۲، ص۷۸۱)
براى خود تسنیم نیز ویژگیهایى ذکر شده است؛ از جمله: شریفترین شراب بهشتى (جامعالبیان، ج۳۰، ص۱۳۶ / کشفالاسرار، ج۱۰، ص۴۱۹ / مجمعالبیان، ج۱۰، ص۶۹۳) چشمهاى در بهشت که از زیر [(جامعالبیان، ج۳۰، ص۱۳۶ / کشفالاسرار، ج۱۰، ص۴۱۹ / مجمعالبیان، ج۱۰، ص۶۹۳) یا بالاى عرش الهى سرازیر مىشود (تفسیر قرطبى، ج۱۹، ص83 / الدرالمنثور، ج۸، ص۳۷۵) از بهشت عدن سرازیر مىشود و به منزلها و غرفههاى اهل بهشت فرودمىآید (، کشفالاسرار، ج۱۰، ص۴۱۹/ تفسیر ماوردى، ج۶، ص۲۳۱ / روضالجنان، ج۲۰، ص۱۹۱) رودى جارى در هوا که آبش در ظرفهاى بهشتیان ریخته مىشود و چون ظرفها پر شود باز مىایستد. (الکشاف، ج۴، ص۷۲۳ / مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۹۳ / روضالجنان، ج۲۰، ص۱۹۲) برخى، اوصاف این چشمه بىمانند را در این جهان بر اهل دنیا مخفى دانستهاند. (التفسیر الکبیر، ج۳۱، ص۱۰۰ / تفسیر ماوردى، ج۶، ص۲۳۱ / الدرالمنثور، ج۸، ص۴۵۱) و به گفته برخى دیگر نیز تسنیم با فضیلتترین رود بهشتى و جایگاه آن مراتب والاى روحانى و معنوى بهشت است و نوشیدن از آن معرفت و لذّت مشاهده خداوند را پدید مىآورد. مقربان در جایگاه برترین مردمان بهشت، با نوشیدن تسنیم جز به ذکر و یاد خدا مشغول نگشته و اصحاب یمین با نوشیدن آمیختهاى از تسنیم گاهى نظرشان به وجهاللّه است و گاهى به آفریدههایش نظر دارند. (التفسیر الکبیر، ج۳۱، ص۱۰۰ ـ ۱۰۱) برخى از اهل عرفان، تسنیم خالص را برترین مرتبه محبت و از آن مقربانى مىدانند که به غیر خدا مشغول نبوده و محبت حق را با غیر آن درنمىآمیزند و شراب آمیخته به تسنیم از آن مؤمنانى است که محبت آنان به خدا با غیر آن درآمیخته است. (منهج الصادقین، ج۱۰، ص۱۸۷) در برخى روایات نیز آمده که چشمه تسنیم به سوى بالاترین طبقه بهشت (علّیین) جریان داشته و تنها افراد خاصى از بهشتیان از آن استفاده مىکنند؛ اما آبهاى دیگر به سوى مراتب دیگر بهشت سرازیر مىشوند (بحارالانوار، ج۶۵، ص۱۲۸) در روایتى دیگر آبیارى درخت طوبا از آب تسنیم دانسته شده است (همان، ج۱۴، ص 285) و مطابق نقل دیگر تسنیم چشمهاى است که خداوند به فاطمه (علیها السلام) بخشیده. (بشاره المصطفى، ص۹۱ / تأویل الآیات الظاهره، ص۷۷۸ / بحارالانوار، ج۶۵، ص۱۲۸) و حوض کوثر ظرفى است که از دو چشمه بهشتى «تسنیم» و «مَعین» پر مىگردد. (تفسیرفراتالکوفى، ص ۳۶۷ / الخصال، ص ۶۲۴ / بحارالانوار، ج۸، ص۲۳) (دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۶، صفحه ۵۳۶)
بطور کلی در رابطه با تسنیم دو نظریه وجود دارد بعضی می گویند: از این آیات استفاده می شود که تسنیم پاکترین شراب بهشتی است که، مقربان آن را به طور خالص می نوشند (بحرانی، 1416، ج ۵، ص ۶۰۹) در اینکه چرا آن را به این نام نامیده اند یا بدلیل آن است که، این چشمه از رفعت ورتبه بزرگی برخوردار است ویا شرابی است که از اسمان بهشت فرو می ریزد (حقی بروسوی، بـیتا، ج ۱۰، ص ۳۷۲).
برخی دیگر گفتهاند: در حقیقت شرابهای بهشتی انواعی دارد، بعضی در نهرها جاری است که در آیات متعددی از قرآن به آن اشارت رفته است وبرخی در ظرفهای در بسته مهر شده، می باشد و از همه مهمتر شرابی است که از آسمان بهشت یا طبقات بالای آن فرو می ریزد و این همان شراب تسنیم است که، هیچ یک از نوشیدنیهای بهشت یه پای آن نمی رسد، وطبعا تاثیری که در روح وجان بهشتیان می گذارد، از همه عالی تر، پر جاذبه تر وعمیق تر است ونشئه روحانی حاصل از آن غیر قابل توصیف است (مکارم،1374، ج 26، ص 278)
حقیقت چشمه تسنیم
در تفسیر روح البیان در تفسیر آیات شریفه می گوید: «یشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ» مقصود قرب معنوى روحانى است، یعنى «مقربین» از آب صرف خالص مىآشامند و (بها) در آیه اشاره باین است که تسنیم در بهشت روحانى است و آن ناشى از معرفت خدا و محبت او و لذّت نظر (بوجهه الکریم) است و رحیق آن ابتهاج و سرورى است که گاهى از نظر بوجه اللَّه پدید میگردد و گاهى از نظر نمودن به مخلوقات پیدا می شود و مقربین افضل و بالاتر از ابرارند، چنانچه تسنیم اعلى و احلى از رحیق است و چون مقربین مشغول بما سوى اللَّه نشدند و محبّت حق را به محبت غیر آمیخته نگردانیدند شراب ایشان صرف است و آنان که محبت آنها آمیخته باشد، شراب آنها نیز ممزوج است.
ما شراب عشق میخواهیم بیدردى و غم صاف نوشان دیگر و دردى فروشان دیگرند
در بحر الحقایق آمده است، «رحیق» اشاره بشراب خالص از کدورات خمر کونین است و «ظروف مختومه» اشاره برئ قلوب اولیاء و اصفیاء است که ختام آن مسک محبت است که از این ظروف محبّت نمی آشامند مگر اشخاصى که در سلوک الى اللَّه طالب صادقند و تسنیم اعلا مراتب محبّت است یعنى محبّت ذاتیه غیر ممزوج بصفات و افعال الهى و مقرّبان اهل فناء فى اللَّه و بقاء با اللَّه میباشند
ابن عربی: در تفسیر آیه شریفه «مزاجه من تسنیم» می گوید:.
«أی: مزاج خمر الأبرار من تسنیم العشق الحقیقی الصرف و هو محبة الذات المعبر عنها بالکافور باعتبار الخاصیة حال الجمع عبر عنها بالتسنیم باعتبار المرتبة حال التفصیل فإنه فی أعلى رتب الوجود و یجری کما قیل فی غیر أخدود لتجرّده عن المحل و التعین بصورة وصفه، أی: لهم مع محبة الصفات فی مقامها محبة الذات الصرفة ممزوجة بشرابهم لمشاهدتهم الذات من وراء حجب الصفات»
بزرگان از عرفا می گویند: در اثر ریاضت نفس و انقطاع الی الله وتحصیل صفاى باطن و در سایه هدایتهای قرآن می توان، حقیقت آن نعمتها و شرابها را در همین دنیا دریافت واز آنها بهرمند گردید. ملای رومى در اشعار خود، بادههاى بهشتى را چنان توصیف می کند که گویا آنها راچشیده است
چون که با او مىخورم از جام هو چشم بگشایم ببینم روى او
بعد از آن از خود بکلى بگسلم هم ز مى خوردن شود این حاصلم
حافظ عارف شیراز بخیال و امید یا وصول رشحه یا جرعه از باده آسمانى سر مست شده و شور و غوغایى براه انداخته است. و براى تمثیل آن مستى و جذبه خود آن قدر از مى و میخانه و پیر و مغان دم زده و ستایش نموده و حقیقت را با مجاز و علیا را با دنیا در هم آمیخته است که بر گمراهى گمراهان افزوده و اشعارش شعار جاهلان تبهکار و درماندگان بدکار شده است. ولى در بعضى اشعارش از رشحات آن رحیق مختوم و حالات و تجلیات ناشى از آن چنان توصیف نموده که رهنماى اهل نظر و تفسیرى از اینگونه آیات است:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند بـاده از جـام تجـلى صفاتـم دادند
چه مبارک سحرى بود و چه فرخنده شبى آن شب قدر که این تازه براتم دادند
در اشعار ساقىنامه آن «مى» را واضح تر نشان داده است:
بده ساقى آن مى که حال آورد کرامت فزاید کمال آورد
بمن ده که بس بیدل افتادهام در این هر دو بیحاصل افتادهام
بیا ساقى آن مى کز او جام جم زند لاف بینایى اندر عدم
بمن ده که گردم بتأیید جام چو جم آگه از سر عالم تمام
سلسبیل
از دیگر چشمههای بهشتی که در قرآن نامی از آن به میان آمده است «سلسبیل» است و این واژه در آیه 18 سوره انسان آمده است، انجا که، در وصف ابرار میفرماید: «وَ یُسْقَوْنَ فیها کَأْسًا کانَ مِزاجُها زَنْجَبیلا، عَیْنًا فیها تُسَمّى سَلْسَبیلاً، و در آنجا از جامهایی سیراب می شوند که لبریز از شراب طهوری است که، با زنجبیل آمیخته است. از چشمه ای در بهشت که نامش سلسبیل است.» (انسان/ 17 و 18) واژه «سلسبیل» در عربی معنای خاصی ندارد ولذا ابن اعرابىّ گفته است: این کلمه را جز در قرآن ندیدهام، پس معلوم نیست از چه کلمه ای گرفته شده است و بیشتر مفسّرین آن را به «گوارا و زود گذر از گلو» معنى کردهاند، و زجّاج گفته است: این کلمه صفت چیزى است که در کمال سلامت باشد. و مقصود از اسم سلسبیل این است که آزار مزه زنجبیل آن نیست. و از علىّ علیه السّلام نقل است که، این کلمه ترکیب از «سل سبیلا» هست یعنى «راهى بجوى» اگرچه این معنى درست نیست ولى شاید این کلمه مانند «تأبّط شرّا» اسم شرّ است براى آنچه بآن نمىتوان رسید مگر، با خواهش بوسیلهى عمل صالح. (عاملی، 1360، ج8، ص 437). ولذا آن را به نام چشمه ای در بهشت معنا کردهاند و در تفسیر آن اقوال مختلفی را بیان نموده اند، برخی گفته اند: نوشیدنی بسیار لذیذی را گویند که به راحتی در دهان و گلو جاری شود و کاملاً گوارا است، بسیاری بر این باورند که، از ماده «سلاسه» به معنی «روانی» گرفته شده، همان طور که به عبارات روان و جالب نیز «عبارات سلیس» گفته می شود. و گروهی نیز معتقد اند که، از ماده «تسلسل» گرفته شده که به معنی «حرکت پی در پی» است و در نتیجه، روان بودن چیزی را تداعی می کند. بنابراین هر دو معنی به هم نزدیک است. بعضی هم بر این باوردند که این واژه، واژه ای است مرکب از دو کلمه «سال» و «سبیل» و بعضی نیز آن را مرکب از «سل» و «سبیل» می دانند که در صورت اول مفهومش «راهی به طلب» است و در صورت دوم «راهی طلبید» و معنی کنائی هر دو «گوارا» است (ر.ک تفسیر نمونه، 1374، ج 25، ص 364)
زجاج گوید: سلسبیل صفت است براى هر چیزى که در غایت سهولت و نرمى و صفا باشد یعنى بدرستى که آن زنجبیلى است که بسهولت و نرمى در گلو وارد می شود. ابى عالیه و مقاتل گفتهاند: سلسبیل نامیده شده به خاطر اینکه روانست در راهها برایشان و در منازلشان میجوشد از زیر عرش از بهشت عدن براى اهل بهشتها. قتاده گوید: سلسبیل نامیده شده براى اینکه آبش مطیع ایشان هر طور و هر جا بخواهند مصرف میکنند. (طبرسی، 1360، ج26، ص 177)
از انجا که قرآن به به خاطر محدودیت های زبانی با لسانی سخن گفته است که قابل فهم همگان باشد واز طرف دیگر دارای ظاهر و باطنی است و از دیگر سو نظام عالم اخرت وحقایق موجودات، دران جهان، با این جهان متفاوت است لذا هر چند بسیاری از مفسران این گونه شرابها را حمل بر معنای ظاهری نموده اند اما برخی از عرفا وبزرگان معانی باطنی دیگری را برای آن بیان نموده اند چنانچه در وصف ابرار گفته اند: افرادى از متوسطین هستند، که در اثر تجلیات صفات خدا و مشاهده اسماء محو جمال او مىگردند، براى آنکه طلب و عشق آنها همیشه زنده باشد و حرارت در آنها به اندازه کافى موجود باشد، در کاسه هاى شراب آنها قدرى از نهر زنجبیل که ماده گرم، و با حرارتى است مخلوط مىکند. «و یسقون فیها کاسا کان مزاجها زنجبیلا عینا فیها تسمى سلسبیلا» زنجبیل نهرى است که سلسبیل نامیده مىشود، و از شدت خوشگوارى و ذوق شاربین را در حرارت طلب میآورد، البته این افراد چون اشتیاق و عشق آنها به اعلى درجه نرسیده، از زنجبیل خالص بآنها نمىآشامانند، بلکه از نهر زنجبیل در کاس آنها ممزوج نموده، و بدانها مىدهند، و چون هنوز اشتیاق سیر در صفات را دارند، بنابراین محبت آنها از لذت حرارت طلب پاک نشده است، و گاهى که از واردات و تجلیات جمال آرامش و سکونى پیدا مىکنند، از چشمه کافور در کاس آنها ریخته مىشود. کافور خنک و معطر بوده، و موجب آرامش و سکون او مىگردد. «ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا چون هنوز به مقام جمع نرسیده، و در عین جمع ذات مستغرق نگشته اند، لذا آن آرامش مطلق و آن سکون من جمیع الجهات براى آنان نیست، آن براى کسانى است که بمرحله عبودیت مطلقه آمده و از عباد الله شده باشند، آنها از مقربیناند، و از اصل چشمه کافور میآشامند، و علاوه بقلب و دل هر که استعداد داشته باشد، از آن چشمه جارى مىکنند، و در کاس هر کسى به اندازه استعداد او مىریزند. بارى این چشمه کافور همان چشمه تسنیم است که آن نیز اختصاص به مقربین دارد، و اما در کاس ابرار مقدارى از آن ریخته مىشود. «ان الابرار لفى نعیم على الارائک ینظرون، تعرف فى وجوههم نضرة النعیم یسقون من رحیق مختوم ختامه مسک و فى ذلک فلیتنافس المتنافسون و مزاجه من تسنیم عینا یشرب بها المقربون» ابرار از شراب مهر کرده شده مىخورند، مهر آن طیب و پاکیزه، و همان قوانین شرع مقدس است که با آن ظرف شراب را پر کرده، و از دستبرد شیطان مصونداشتهاند، قدرى از نهر تسنیم داخل آن شراب صافى نموده و به ابرار مىدهند، و لیکن مقربین از خود چشمه تسنیم که از بالاترین نقطه از نقاط بهشت جارى است، میآشامند. (طهرانی، بیتا، ج 9، صص 187-189)
و در وصف شرابهای بهشتی گفته اند: منظور علوم ومعارفی که درنفوس وقلوب آنها در سیلان وحرکت است چراکه قلب مومن محل تراوشات علوم عرفانی واشراقات ربانی است وبه همین جهت است که می گوید: «ان المتقین فی جنات وعیون، بدرستییکه متقیان دربهشت ها وچشمه سارها سکونت دارند»(حجر/45) وودر جای دیگر میفرماید: «ان المتقین فی ظلال وعیون، بدرستیکه متقیان درسایبان ها وچشمه سار ها قرار دارند» (مرسلات/41) که البته این مطلب در بحث انهار خواهد آمد.
چشمههای دیگر
به نظر می رسد دو چشمه اصلی در بهشت که قرآن نامی از آنها برده است، همین دو چشمه «سسبیل» و «تسنیم» باشد واما سایر چشمه مانند «کافور»، «زنجبیل»، «معین» و «شراب» طهورکه گاها بعضی از مفسران از آن نام می برند چشمههای جداگانه ای نیستند چراکه کافور وزنجبیل می توانند طعمی برای آن چشمهها با شد، چنانچه از ظاهر ایه استفاده می شود، همچنین «معین» و «شرابا طهورا» وصف کلی برای آن چشمههاست همچنین منظور از چشمه «کوثر» باید چیزی فراتر ازاینها باشد «کوثر» بر وزن «فوعل»؛ وصفى است که از «کثره» گرفته شده و به معناى «خیر کثیر و فراوان» میباشد. (فراهیدی،1410، ج5، ص348) گستره معنایى این واژه چنان وسیع و جامع است که مصادیق بیشمارى از جمله «خیر بینهایت» را نیز میتواند شامل شود(راغب اصفهانی،ص703) براى واژه «کوثر» که در سوره مبارکه کوثر آمده است، در تفاسیر شیعه و سنى معانى بسیارى ذکر شده است که جملگى، از مصادیق همین خیر کثیر میباشند؛ مصادیقى چون: 1. حوض و نهر کوثر، 2. مقام شفاعت کبرى در روز قیامت، 3. نبوت، 4. حکمت و علم، 5. قرآن، 6. کثرت اصحاب و پیروان، 7. کثرت معجزات، 8. کثرت علم و عمل، 9. توحید و ابعاد آن، 10. نعمتهاى خدا به پیامبر(ص) در دنیا و آخرت، 11. نسل کثیر و ذریه فراوان که در گذر زمان باقى بمانند(شیخ طوسی، بی تا،ج10صص417 – 418/ فیض کاشانی، 1418،ج2،ص1483/ ابن کثیر، 1419ج8،ص472/ عاملی، 1413، ج3، ص507، قشیری، بی تا،ج3، ص775)
بیتردید این فراوانى ذریه و باقى ماندن نسل پیامبر اکرم (ص) از وجود دختر والای ایشان، فاطمه زهرا (س) نشأت گرفته است. پس بارزترین مصداق «کوثر» وجود مبارک حضرت زهرا (س) میباشد. بیانگر این حقیقت و شاهد این واقعیت، شأن نزول و سیاق آیات سوره کوثر است. وجود فاطمه (س) منبع خیر کثیر است که هم باعث ماندگارى رسالت پیامبر (ص) تا روز رستاخیز شده است و هم عامل جاودانگى نسل پاک او.
از اینرو، با استناد به روایات مربوط به حوض کوثر و شأن نزول سوره کوثر و متن و سیاق آیات، میتوان نتیجهگیرى نمود: «کوثر» داراى دو مصداق بارز، یکى در دنیا و یکى در آخرت است. مصداق دنیوى آن که همان «کوثر محمدى» است، فاطمه زهرا (س) است که منشأ اولاد و ذریه و نسل پاک پیامبر (ص) است، که ایشان و ذریه او مردم را در دنیا از معارف و اخلاق و احکام و آداب الهى سیراب نمودهاند و مصداق دیگر آن که «کوثر بهشتى» است، حوضى در بهشت است که امام على (ع) و دیگر امامان معصوم(ع) ساقى آن میشوند و کام تشنگان رهیده از صحراى محشر را سیراب مینمایند. البته در رابطه با حقیقت کوثر مطالب فراوان دیگری گفته اند از جمله انکه کوثرهمان ظهور ولایت است «ماء معین، علوم و معارف الهی است؛ و ماء تسنیم، محبت و ولایت. و چون این دو با هم مخلوط گردد، مزاجی از علوم الهیه توام با ولایت که حقیقت توحید است به دست می آید؛ و آن است که جگرهای سوخته را سیراب می کند؛ و هر کس بنوشد، دیگر ابدا تشنه نمی شود؛ و هر کس ننوشد، هیچ آشامیدنی دگری نمیتواند او را سیراب کند. آری، علی در علم پیامبر بود که: «انا مدینة العلم و علی بابها؛ پیغمبر فرمود: من شهر علم هستم، و علی در آن شهر است.» و آری، علی صاحب ولایت رسول الله بود که: «انت ولی کل مؤمن و مؤمنة من بعدی؛ پیغمبر فرمود: تو ای علی! ولی هر مرد مؤمن و هر زن مؤمنه ای بعد از من باشی!» و در اینصورت هر کس به مقام ولایت نزدیک شود و از علم و ولایت امیرالمؤمنین بهره مند گردد، حقا از حوض کوثر مینوشد عالم آخرت، عالم ظهور حقیقت است. کسی که در دنیا با ایمان و عمل صالح و اطاعت و ولایت ائمه اطهار (ع) راهی برای خود باز نکرده است، از آبشخوار آب حیات و زندگی معنوی و از چاشنی ولایت محروم است، او سیاه چهره و له له زنان در تشنه کامی فرود می رود؛ و صاحبان ولایت وعالم آخرت، عالم ظهور حقیقت است. کسی که در دنیا با ایمان و عمل صالح و اطاعت و ولایت ائمه اطهار (ع) راهی برای خود باز نکرده است، از آبشخوار آب حیات و زندگی معنوی و از چاشنی ولایت محروم است، او سیاه چهره و له له زنان در تشنه کامی فرود می رود؛ و صاحبان ولایت و محبان، سپیدچهره و سیراب هستند. و بنابراین، حوض کوثر، مقام ظهور و بروز ولایت است. این اجمالی بود که می توان درباره کوثر و ساقی آن، حضرت مولی الموالی (ع) بیان کرد، اما حقائق آن در تحت هیچ عبارتی نمی گنجد و به فکر تنزل نمیکند، و به صورت و شکل متصور و متشکل نمیگردد. (ر-ک طهرانی، بی تا، ج 9، صص 451-461) در روایات اسلامی نیز برای کوثر اوصافی بیان شده است «حوض کوثر، نهری است در بهشت که کنارههاى آن از طلا است و نوشیدنى آن از برف و شیر، سفیدتر و از عسل شیرینتر و از مِشک خوشبوتر است و بر سنگهاى بزرگ لؤلؤ و مرجان جارى می شود».( فیض کاشانى، 1376، ج8، ص352)
«حوض کوثر، نهرى است داراى خیر کثیر در بهشت که از حوضى میریزد و اطراف آن به عدد ستارگان آسمان، ظروفى چیده شده است و امت من پس از ورود به بهشت بر آن وارد میشوند».(طبری، 1412،ج 30، ص210)، «هرکس از آن بنوشد، هرگز تشنگى بر او عارض نشود»(. مجلسی، 1403، ج18،ص122 / قرطبی، 1364، ج4، ص168) «اولین کسانى که بر آن وارد میشوند، مهاجران [از مکه به مدینه] فقیر میباشند». (هوارى، 1426،ج4،ص 488)
«والى و ساقى آن، امیرالمؤمنین، على (ع) است» شیخ صدوق، 1414 ق. ص 65) «براى هر پیامبرى در بهشت، نهرى است که به خاطر کثرت وارد شوندگان بر حوضشان بر یکدیگر مباهات میکنند، لکن من امیدوارم که وارد شوندگان بر حوضم بیشتر از سایرین باشد».(فیض کاشانی، 1418، ج8،ص353) امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «حوض کوثر ما مملوّ است و در آن دو نهر از بهشت میریزد، یکى از چشمه تسنیم و دیگرى از چشمه معین».( مجلسی، 1403،ج8، صص19-20) امام صادق(ع) فرمود: «کسى که دل او به خاطر مصیبت ما به درد آید، در وقتِ مردن فرحناک و شاد می شود، فرحى که هرگز از دل او بیرون نمیرود تا در حوض کوثر بر ما وارد شود و کوثر خوشحالى میکند؛ چون دوست ما بر او وارد می شود. حتى آنکه به او میچشاند از لذت انواع خوردنیها که نمیخواهد از آنجا بهجاى دیگر رود. هر که از آن یک شربت بیاشامد، هرگز تشنه نشده و بعد از آن هیچگاه تعب نکشد. و آن به سردى کافور و بوى مشک و طعم زنجبیل است و از عسل شیرینتر و از مسکه نرمتر و از آب دیده صافتر و از عنبر خوشبوتر میباشد. و از چشمه تسنیم بهشت بیرون میآید. بر نهرهاى بهشت همه میگذرد و بر روى سنگ ریزه مروارید و یاقوت جارى می شود ... و هر دیدهاى که در مصیبت ما بگرید، البته شاد و خوشحال گردد به نظر کردن به کوثر، و آب میدهند از آن همه دوستان ما را، اما به قدر محبت و متابعت ما، از آن لذت میبرند و هر کس محبتش بیشتر است، لذتش بیشتر خواهد بود، ...».(مجلسى، 1403، ص455)
انهار بهشتی
«انهار: جمع نهر، مجراى بزرگ آب بر روى زمین. اصل این کلمه بمعناى گسترش است و از همین جاست «نهار» بمعناى روز که نور در آن گسترش مىیابد و «انهرت الدماء» یعنى مجراى خون وسعت یافت. (مترجمان، 1360، ج 13، ص 75) «نهر همان بستر رود است که آبش جارى است جمعش- انهار- است فرمود وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً- (کهف/ 33) وَ أَلْقى فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ آن تَمِیدَ بِکُمْ وَ أَنْهاراً-(نحل/ 15) خداى تعالى این امر یعنى وجود کوهها و رودها و راهها را در زمین مثال میزند براى ریزش و فراوانى بخشش او و فضل او در بهشت براى مردم میگوید»(خسروی حسینی، 1375، ج 4، ص 403)
واژه انهار ومشتقات آن پنجاه ویک بار در قرآن شریف آمده ا ست که برخی از آنها مربوط به انهار دنیایی، وحدود سی وهفت مرتبه آن، مربوط به انهار بهشتی است که، با عناوین مختلفی آمده است، در مواردی با تعبیر «جنات تجری من تحتها النار» ودر مواردی بدون کلمه «جنات» آمده است، تعبیر به (جناتٌ تجری من تحتِها الانهارُ) یعنی باغهایی که در زیر درختان آن، نهرها جاری است. در 25 آیه زیر آمده است بقره 25، آل عمران 136، 195 و 198، نساء 13، 57 و 122، مائده 85 و 119، توبه 72، 89 و 100، ابراهیم 23، حج 14 و 23، محمد 12، فتح 5 و 17، حدید 12، مجادله 22، صف 12، تغابن 9، طلاق 11، تحریم 8، وبروج 11. 102 و تعبیر «تجری من تحتها الانهار» بدون کلمه جنّات در آیه 35 سوره رعد و 58 سوره عنکبوت و 20 سوره زمر آمده است. و با تعبیر «تجری تحتها الانهارُ» بدون کلمه «جنّاتٌ» و «مِن» در آیه 100 توبه و تعبیر «تجری من تحتِهِمُ الانهارُ» در آیه 43 سوره اعراف و آیه 9 سوره یونس تعبیر «جناتٌ عدنٍ تجری من تحتها الانهارُ» در آیه 76 سوره طه و آیه 98 سوره بینه و تعبیر «جنّاتُ عدنٍ تجری من تحتهمُ الانهارُ» در آیه 31 سوره کهف آمده است. همچنین تعبیر «جناتُ عدنٍ یدخلونها تجری من تحتها الانهارُ» در آیه 31 سوره نحل آمده است. تعبیر «فی جناتٍ و نهرٍ» در آیه 54 سوره قمر آمده است (قنبری، 1389، ص 89)
وبالاخره سخن از چهار نوع از انهار بهشتی به میان می اورد که درواقع می تواند تصویری ازانواع نهرهای بهشتی باشد، میفرماید: (مثل الجنه التی وعدالمتقون فیها انهار من ما غیر اسن وانهار من لبن لم یتغیر طعمه وانهار من خمر لذه للشاربین وانهار من عسل مصفی ولهم فیها من کل الثمرات ومغفره من ربهم، وصف بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده این است که در آن نهرهایى است از آبهایى تغییرناپذیر و نهرهایى از شیرى که طعمش دگرگون نمىشود و نهرهایى از شراب که آشامندگان از آن لذت مىبرند و نهرهایى از عسل مصفى. و در آنجا هر گونه میوه که بخواهند هست و نیز آمرزش »(محمد/15) کلمه مثل در ایه «مثل الجن التی وعد المتقون» بطوری که گفته اند: به معنای صفت است یعنی صفت بهشتی که خدا به مؤمنان وعده داده است که، آنها را دران بهشت داخل کند چنین وچنان است و چه بسا بعضی از مفسرین، کلمه مذکور را حمل بر همان معناى معروفش کرده و از آن استفاده کردهاند که بهشت رفیعتر و درجهاش اعلاى از آن است که بتوان با زبان و توصیف برایش حد معین کرد (فخر رازی، ج 28، ص 58). و لفظ، تنها مىتواند با آوردن مثل، ذهن را به نوعى به آن نزدیک کند، هم چنانکه آیه" فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ" (سجده/17) به این معنا اشاره کرده است.
«فیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ»- یعنى آبى که با زیاد ماندنش بو و طعم خود را از دست نمىدهد. «وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ» نهرهایى از شیر که مانند شیر دنیا طعمش تغییر نمىکند. «وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ» یعنى نهرهایى از خمر که براى نوشندگان لذت بخش است. و کلمه" لذة" یا صفت مشبهه مؤنث و وصف خمر است و یا مصدرى است که به وسیله آن، خمر با مبالغه توصیف شده است و یا مضافى از آن در تقدیر است، که تقدیر آن" من خمر ذات لذة" مىباشد."وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى"، یعنى عسل خالص و بدون موم و لرد و خاشاک و سایر چیزهایى که در عسل دنیا هست و آن را فاسد و معیوب مىکند، در رابطه با تفسیر «انهار» در ایه شریفه هر کدام از مفسران راهی را پیموده اند که، اشاره به برخی از آنها خالی از لطف نیست.
1- اکثر مفسران آن را بر معنای ظاهریش حمل نموده و آن را از نعمتهای جسمانی بهشت می دانند، چراکه، معاد از نظر غالب متکلمان، فلاسفه ومفسران اسلامی جسمانی، روحانی خواهد بود، لازمه پذیرش چنین عقیده ای آن است که، برخی از نعمتهای بهشت نیز مادی ومعنوی باشد، البته روشن است که اولا پذیرش چنین معنایی به منزله آن نیست که سنخ نعم بهشتی درست از سنخ نعمتهای دنیوی باشد وثانیا قبول چنین معنی ظاهری به معنای نفی معانی باطنی نمیباشد، چراکه، قرآن ذی بطون است ومعانی مختلف را در درون خویش دارد «از آیات قرآن مجید به خوبى استفاده مىشود که در بهشت نهرها و چشمههاى گوناگونى است که هر کدام داراى فایده و لذتى است که چهار نمونه آن در آیه فوق آمده و نمونههاى دیگرى نیز در سوره دهر است، تعبیر به" انهار" در مورد این چهار نوع نشان مىدهد که از هر کدام آنها یک نهر نیست بلکه" نهرها" است بارها گفتهشده است که، نعمتهاى بهشتى چیزى نیست که با الفاظ روزمره زندگى دنیا بتوان در باره آن سخن گفت، این الفاظ کوچکتر از آن است که بتواند ترسیم کامل و گویایى از آن بکند، بلکه تنها مىتواند شبحى کم رنگ از آن حقایق بزرگ در اذهان ما ترسیم کند.
در آیه مورد بحث به نهرهاى" آب" و" شیر" و" شراب طهور" و" عسل" اشاره شده که ممکن است اولى براى رفع تشنگى است، دومى تغذیه، سومى نشاط، و چهارمى لذت و قوت مىآفریند.
در توصیف نهرهاى بهشتى در یک مورد با" غیر آسن" (بوى آن تغییر نیافته) و در مورد دیگر" لم یتغیر طعمه" (طعم آن دگرگون نشده) آمده است و این نشان مىدهد که نوشابهها و غذاهاى بهشتى همیشه به همان طراوت و تازگى روز نخست است، چرا چنین نباشد؟ در حالى که دگرگونى مواد غذایى و تغییر یا فساد آنها بر اثر تاثیر میکربهاى فاسد کننده است، و اگر اینها نبودند در این دنیا نیز همه به همان حالت نخست باقى مىماندند، اما چون در بهشت جایى براى موجودات فاسد کننده نیست همه چیز آن همیشه صاف و پاک و سالم و تازه است (تفسیر نمونه، ج21، ص:443) در اینجا ذکر چند نکته نیز لازم است، اول: منظور از جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ که قرآن مجید اینهمه به آن تکیه میکند، همان انهاری است که در این آیه ذکر شده و فقط نهر آب نیست.
دوم: آخرت جاى خلود و ثبات و دوام است قانون کهولت (آنتروپیک) که در ماده کائنات حکم فرماست در قیامت برداشته شده و همه چیز ثابت و خالد مىشود على هذا آب قیامت غیر متغیر خواهد بود و شیرى که در نهرها جارى است مصداق لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ مىشود وهکذا.
سوم: هر قانون و قاعده که بشر از جهان دارد از خود جهان اخذ شده است قانونها و نظامات جهان است که به صورت علم پذیرفته شده و مورد استفاده قرار گرفتهاند، ما مىگوییم: قانون طبیعت آنست که مار از تخم به وجود بیاید و اگر از اول مارها مانند میوه از درخت میروئیدند. اکنون میگفتیم: قانون طبیعت آنست که مار از درخت بروید، اگر کسى مىگفت: مار از تخم به وجود مىآید مىگفتیم: خلاف طبیعت است وشدنی نیست در نتیجه الآن می گوییم: دریاهای روی زمین ازاب به وجود آمده، واگر از اول از شیر یا عسل به وجود آمده بود الان می گفتیم دریا از شیر یا از عسل تشکیل می شود و اگر کسى مىگفت، دریا از آب تشکیل مىشود جواب مى دادیم که این خلاف طبیعت است خدایى که نهرها و دریاها را از آب به وجود آورده مىتوانست از عسل به وجود آورد چنانکه در قیامت چنین خواهد فرمود. (قرشی، 1377، ج10، ص 188)
2-در مقابل برخی از مفسران بزرگ دست به تاویلاتی زده وبرداشتهای متفاوتی را از آیات بیان نموده اند، آنها معتقدند: قرآن کریم بسیاری از مفاهیم و رموز افرینش را که ادراکات بشری از درک حقیقت آن عاجز است، در اشکال مختلف بیانی مانند، تشبیه وتمثیل واستعاره بیان نموده است، وبه عبارت دیگر از تشبیه معقول به محسوس در تفهیم معانی خویش کمک گرفته است، چراکه، آیات قرآنی مخزن اسرار ومنبع علوم الهی است «ولا یعلم تاویله الا الله والراسخون فی العلم».(ال عمران /3)
گروهی از عارفان گفته اند: «شاید انهار چهارگانهاى که در این آیه مبارکه در اوصاف بهشت متقین بیان نموده یکى از اسرارش این باشد که گوشزد بشر نماید که در عالم آخرت که مآل انسان و آخرین سیر بشرى وى خواهد بود، کسى از چنین انهار رحمت سیراب نمىگردد، مگر در اثر تقوى و بایستى ملکه تقوى را در همین عالم تهیه نمود، تا آنکه نتیجه آن در آخرت بصورت چهار نهر نمودار گردد و شخص متقى در آن غوطهور شود و ممکن است این چهار نهرى را که در آیه تذکر داده تشبیه نمود به چهار مرحله از مراحل سیر سائرین الى اللَّه، زیرا که تحصیل حقیقت تقوا، منوط بگذشتن از این مراحل است و بدون سیر در آن حقیقت تقوى براى کسى میسر نخواهد گردید.
اول نهر آب: نخستین تحصیل مرتبه تقوى منوط باین است که، طالب تقوى اول در دریاى رحمت و مغفرت الهى غوطهور گردد و از کثافات نفسانى و طبیعى خود را شستشو دهد، تا از اوصاف بهیمى و سبعى پاک شود و دل و جان وى از قذارات اخلاقى تصفیه گردد، کسى که دل و جان وى آلوده است، چگونه در آخرت از آن نهر آبى که از سر چشمه رحمت ایزدى تراوش نموده، بهرهمند مىگردد، هرگز ممکن نیست. (امین، 1361 ج13، ص 173).
دوم- نهر شیر پس از آنکه دل و قلب آدمى از صفات حیوانى خالى گردید آن وقت ممکن است، بذکر خدا و یاد او آن را نرم و لین گردانید، و تشبیه به «شیر» شاید اشاره باین باشد که، چون خاصیّت شیر این است که، مزاج را لینت میدهد، ذکر خدا و یاد او نیز قلب را از قساوت بیرون آورده و نرم و لطیف میگرداند و شاید بهمین معنى ارشاد مینماید، قوله تعالى (الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِکْرِ اللَّهِ ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ، کسانى که از پروردگارشان میترسند پس (مشغول ذکر میشوند و در اثر یاد خدا) قلب آنها و پوست آنان بذکر لین و نرم میگردد، همین است، هدایت خدا که هر کس را خواهد هدایت مینماید» (سوره زمر آیه) و چون در آخرت هر چیزى بصورت و معنى ظهور و پیدایش مینماید، شاید لینت قلب است که، در قیامت بصورت نهر شیر مصفایى تظاهر مینماید.
سوم نهر خمر: وقتی انسان از این دو مرحله گذشت، با آشامیدن شراب رحمت ومعرفت الهی عشق وشوق در وی پدید میگردد، آن وقت به حالت سکر مست جمال وجلال ایزدی میگردد وازعشق سر از پا نشناسد.
در مثنوى مولوى اشاره باین انهار چهارگانه نموده آنجا که گوید:.
آب صبرت جوى آب خلد شد جوى شیر خلد مهر تو است و ود
ذوق طاعت گشت جوی انگبین مستى و شوق تو جوى خمر بین
این سببها چون بفرمان تو بود چار جوهر مر تو را فرمان نمود
چهارم نهر عسل: وقتى انسان کامل و مؤمن با تقوى از این مراحل گذشت و به شراب عشق مست گردید آن وقت از آن عسل مصفاى مهر و محبت و معرفت حقیقى قطرهاى بذائقه جانش میرسد و از کل ما سوى خالى گردیده و چنان شیفته اوصاف جلال و جمال احدیّت میگردد که هر چه غیر از او است حتى خودش را نیز فراموش مینماید و یک توده مهر و محبت میگردد آن وقت مثل زر ناب خالص گردیده و بآخرین درجه تقوى خواهد رسید و از کسانى میگردد که درباره او صادق آید آن حدیث مشهور که از رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم نقل میکنند که فرموده (بنده از کثرت نوافل بجایى میرسد که چشمش چشم حق می شود که به آن مىبیند و گوشش گوش حق می شود که باو مىشنود و دستش دست حق می شود که بآن قبض و بسط مینماید تا آخرین حدیث) و چنین کسى از خود فانى و بحق تعالى باقى میگردد (همان، ص 175)
آرى اگر شرارهاى از آن عشق پاک بر قلب آدمى پرتو افکند تمام قوى و مشاعر وى آتش گیرد و هر چه دارد در آتش عشق و محبت بسوزد و بجز یک توده آتشین چیز دیگرى نمودار نخواهد ماند و خار و خس خودپرستى را سوزانیده و منفى گرداند محبت و عشق پاک اخلاق ذمیمه را از دل پاک میگرداند و در مقابل آتش محبت رنجها و زحمات از بین میرود و شدتها و بیچارگیها و سختیها را آسان مینماید. (سیر و سلوک) وادى عشق مخزن اسرار و جلوهگاه عجائب و معجزات است چابک سوار زنده دلى میخواهد که بیک جست و خیز خود را در دریاى بیکران عشق پاک خالى از اغراض نفسانى پرتاب نماید هر کسى را تاب تحمل آن نیست ما اگر خواهیم بمرتبه تقوى حقیقى برسیم بایستى در آن بحر بىپایان غوطهور گردیم و از درّ و جواهرات آن با خود چیزى اندوخته گردانیم پس از آن در وادى عشق قدم گذاریم تا آنکه بتوانیم خود را از عشاق الى اللَّه بشمار آوریم و شاید باین وسیله اثر پاى رهروان پیش و واصلان حرم قدس را پیدا نمائیم و در اثر پاى آنان خود را بآستان عشق برسانیم.
ابن عربی در تفسیر آیه شریفه می گوید:
َمثَلُ الْجَنَّةِ أی: صفة الجنة المطلقة المتناولة للجنان کلها الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ من الأصناف الخمسة المذکورة غیر مرة فِیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ أی: أصناف من العلوم و المعارف الحقیقیة التی تحیا بها القلوب و تروى بها الغرائز کما تحیا بالماء الأرض و تروى الأحیاء. غیر آسن: غیر متغیّر بشوائب الوهمیات و التشکیکات و اختلاف الاعتقادات الفاسدة و العادات و هی للمتقین المجتنبین من الصفات النفسانیة الواصلین إلى مقام القلب وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ أی: من علوم نافعة متعلقة بالأفعال و الأخلاق مخصوصة بالناقصین المستعدّین الصالحین للریاضة و السلوک فی منازل النفس قبل الوصول إلى مقام القلب بالاتّقاء عن المعاصی و الرذائل کعلوم الشرائع و الحکمة العملیة التی هی بمثابة اللبن المخصوص بالأطفال الناقصین، لم یتغیر طعمه بشوب الأهواء و البدع و اختلافات أهل المذاهب و تعصبات أهل الملل و النحل وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ أی: أصناف من محبة الصفات و الذات لَذَّةٍ أی: لذیذة لِلشَّارِبِینَ الکاملین البالغین إلى مقام مشاهدة حسن تجلیات الصفات و شهود جمال الذات، العاشقین المشتاقین إلى الجمال المطلق فی مقام الروح وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ أی: حلاوات الواردات القدسیة و البوارق النوریة و اللذات الوجدانیة فی الأحوال و المقامات للسالکین الواجدین للأذواق و المریدین المتوجهین إلى الکمال قبل الوصول إلى مقام المحبة من الذین اتّقوا الفضول، فإن الآکلین للعسل أکثر من الشاربین للخمر، و لیس کل من ذاق حلاوة العسل ذاق لذّة الخمر (ابن عربی، 1422، ج 2، ص 265): مثل الجنة یعنی صفت بهشت مطلقی که شامل همه ی بهشت ها می شود و به پرهیزگاران وعده داده شده است. و فیها انهار من ماء غیر آسن یعنی انواع علوم و معارف حقیقی که قلب ها بدان زنده می شود و غریزه ها بدان سیراب می شود همانگونه که زمین به وسیله ی آب زنده می شود و زندگان را سیراب می کند. غیر آسن یعنی آن علومی که به وسیله ی شبهات وهم و تشکیک و اختلاف عقیده ها و عادات فاسد تغییر نمیکند و این علوم متعلق به انسان های پرهیزکار و دوری کننده از صفت های نفسانی است که به مقام قلب رسیده اند. و أنهار من لبن لم یتغیر طعمه یعنی از علوم مفید متعلق به افعال و اخلاق که مخصوص افرادی است که به کمال نرسیده اند ولی آماده و شایسته ی ریاضت و سلوک در منازل نفس قبل از وصول به مقام قلب هستند این مقام به وسیله ی پرهیز از معاصی و رذیلت ها حاصل می شود، همانند علوم دینی و حکمت عملی که مانند شیر مخصوص کودکان خردسال است. و طعم آن علوم به وسیله ی هواهای نفسانی و بدعت ها و اختلاف مذاهب و تعصبات ادیان و مذاهب تغییر نیافته است. و أنهار من خمر لذة للشاربین یعنی اقسامی از محبت صفات و ذات الهی که برای نوشندگان لذیذ است، یعنی برای انسان های کاملی که به مرتبه ی مشاهده ی حسن تجلیات صفات الهی و شهود زیبایی ذات الهی رسیده اند، انسان های عاشقی که مشتاق به جمال مطلق الهی در مقام روح هستند. و أنهار من عسل یعنی شیرینی های رسیده از عالم قدس و درخشش های نورانی و لذتهای درونی در حالات و مقامات سالکان دارای ذوق و اراده کنندگان و روی آورندگان به کمال قبل از رسیدن به مقام محبت از کسانی که از زیادات پرهیز نموده اند، خورندگان عسل از نوشندگان شراب بیشترند، و هر کس شیرینی عسل را بچشد لذت شراب را نمی چشد.
همچنین در تفسیر عاملی آمده است: «ارباب اشارت گفتهاند که چنانچه انهار اربعه در زمین بهشت به زیر شجرهى طوبى روان است چهار جوى نیز در زمین دل عارف و زیر شجرهى طیّبهى اصلها ثابت و فرعها فی السّماء جارى است: 1- از منبع قلب آب انابت. 2- از ینبوع صدر لبن صفوت. 3- از خمخانهى سرّ خمر محبّت. 4- از مجراى روح عسل مودّت.
در بحر الحقایق آورده که آب اشارت به حیات دل است و لبن بفطرت اصلى که بحموضت بدعت متغیّر نگشته، و جوى خمر جوشش محبّت الهى است، و عسل مصفّى حلاوت قرب و ثمرات عبادت است از مکاشفات و مغفرت غفران ذنوب، وجودک ذنب لا یقاس به ذنب». (عاملی، 1360، ج 7، ص 547)
برخی ازدیگران از بزرگان علم ومعرفت، نهر های بهشتی را اشاره به علوم ومعارفی می دانند که مایه حیات قلب ادمی است که در جهان دیگر به صورت نهرهای مختلف ظهور وبروز مینماید
مراد از انهار آب، اصناف و انواع علوم و معارف حقه حقیقیه است، که حیات قلب منوط به آن است، و غرائز انسان بدان سیراب و اشباع مىگردد، و مراد از غیر آسن، متعفن نشدن و متغیر نشدن آن علوم به وهمیات و تشکیکات و عادات باطله، و سنن ضاله، و اعتقادات فاسده خواهد بود، و این نهر اختصاص به افرادى دارد که در راه خدا به مقام قلب رسیده، و از علوم حقه الهیه بدون دخالت تغییر نفس بهرهمند شدهاند.
و مراد از این نهرها ی شیر، ظهور و بروز علومى است که براى مبتدئین در سیر راه خدا مفید بوده است، چون شیر غذاى کودک است، و علومى که متعلق به افعال و اخلاق باشد، مانند علوم شرایع و حکمت عملیه، چون عنوان مقدمیتبراى عمل و تزکیه نفس دارند، لذا ظهور آن که این نهرهاست، اختصاص بضعفائى دارد که مستعد سیر در منازل نفس را داشته، و به سبب پرهیز از معاصى و رذایل اخلاق، قابلیت وصول به مقام قلب را دارند، ولى هنوز به آن مقام نرسیدهاند، و بواسطه فراگرفتن مقدمات از علم شرایع و اخلاق و عمل نمودن بآن در صدد تقویتبنیه روحى برآمدهاند. و عدم تغییر طعم این نهرهاى شیر، اشاره بعدم آلودگى این علوم به نیات فاسده و اهواء و بدع باطله و اعمال و تعصبات جاهلى است که آن علوم را از فضیلت و خاصیتخود ساقط و آنها را تبدیل بسم مهلک مى نماید.
سوم نهرهائیست از خمر که براى خورندگانش لذت فراوان دارد، خمر در دنیا گر چه مادهایستخبیث، و بدبو، و بدطعم، که عقل را تخدیر نموده، و از حس و ادراک ساقط نموده، و انسان را در ردیف بهائم سقوط مىدهد، لکن خمر آخرت، جذبات الهیه است، که در اثر تجلیات صفات و اسماء در قلب پیدا مىشود، و چنان عقل را مبهوت و حیران مىسازد، که با وجود مشاهده آن اسماء کلیه و صفات الهیه غیر محدوده، عقل دوراندیش و محافظه کار و مصلحت اندیش را ساقط نموده، و بکلى مراتب هستى را فراموش مى نماید، و چون در او این خاصیت موجود است، تعبیر به خمر شده است.
ولى این خمر انسان را از مرتبه عقل به بالاتر که مرتبه شهود و قلب است رهبرى مىکند. بنابراین «انهار من خمر»، ظهور اصناف و انواع محبت صفات و ذات خداست که براى شاربین که کاملین و بالغین بدرجه شهود هستند، و استعداد مشاهده حسنتجلیات صفات و شهود جمال ذات را پیدا نموده، و دیوانه و مشتاق جمال مطلق حضرت ربوبى گشتهاند، و به مقام روح رسیده، و مستغرق در انوار الهى شدهاند، موجب لذت و بهجت و سرور و حبور خواهد بود.
چهارم نهرهائی است از عسل تصفیه شده که در آن از شمع و کثافات و مواد قذره چیزى دیده نمىشود، و چون عسل بسیار شیرین است، لذا آن حلاوتهائى که از واردات از عالم قدس، و بارقههاى نورانى، و لذتهائى که در حالات مختلفه براى متوسطین در راه خدا پیدا مىشود، و آنها را در ذوق و وجد و توجه بخدا میآورد، و متوجه بکمال خود مىنماید، در آنجا بصورت نهرهائى از عسل مصفى که خالى از شوائب کدورات و دخالتها و تسویلات نفس است ظهور پیدا مىکند البته این اختصاص به افرادى دارد که در مقام ذوق آن جذبات بوده، و هنوز بمرحله سکر در اثر مشاهده تجلیات در نیآمدهاند. (طهرانی ج 1، صص 185-187)
در روایات اسلامی نیز سخن از این چهار نهر به تعابیر مختلف به میان آمده است در تفسیر علی ابن ابراهیم آمده است: قال رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله-: لمّا دخلت الجنّة، رأیت فی الجنّة شجرة طوبى، و یجری نهر فی أصل تلک الشّجرة یتفجّر منها الأنهار الأربعة: نهر من ماء غیر آسن، و نهر من لبن لم یتغیّر طعمه، و نهر من خمر لذّة للشّاربین، و نهر من عسل مصفى (مشهدی قمی، 1368، ج 12، ص 225).
و فی روضة الکافی: علیّ بن إبراهیم، [عن أبیه،] عن ابن محبوب، عن محمّد ابن إسحاق المدنیّ، عن أبی جعفر- علیه السّلام- أنّه نقل عن النّبیّ- صلّى اللَّه علیه و آله- حدیثنا طویلا فی بیان حال أهل الجنّة، و فیه یقول- علیه السّلام-: و لیس من مؤمن فی الجنّة إلّا و له جنان کثیرة، معروشات و غیر معروشات، و أنهار من خمر، و أنهار من ماء، و أنهار من لبن، و أنهار من عسل (همان).
و فی کتاب الخصال: عن علیّ- علیه السّلام- قال: قال رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله-: أربعة أنهار من الجنّة: الفرات، و النّیل و سیحان، و جیحان، فالفرات الماء فی الدّنیا و الآخرة، و النّیل العسل، و سیحان الخمر، و جیحان اللّبن، ذیل آیه فوق از امیر المؤمنین (ع) روایت کرده فرمود رسول اکرم فرموده چهار نهر است که از نهرهاى بهشت میباشد یکى فرات و دیگرى نیل سوم سیحون چهارم جیحون، فرات در دنیا و آخرت آبست نیل در آخرت عسل و سیحون شراب و جیحون شیر است (همان)
شرابهای بهشتی
واژه «شراب» از مادّه (شرب) به معنای آشامیدنی است که، در قرآن 11 بار بر انواعی از آشامیدنیهای دنیا و آخرت اطلاق شده است. واژه شُرب که در مجموع 39 بار به شکلهای گوناگون در قرآن دیده می شود، به معنای خوردن چیزی است که جویده نمی شود مصطفوی، 1360، ج6، ص29) و شراب، مایعی است که نوشیده می شود.( المصباح، ج1، ص308، «شرب»؛ لسانالعرب، ج7، ص64 از همین ماده است «مشرب» و جمع آن «مشارب» به معنای محل آشامیدن یا برداشتنِ آب: «قَد عَلِمَ کُلّ أناس مَشرَبهم» (بقره/ 60/ اعراف/160) که مترادف با شراب نیز آمده: «وَلهم فیها مَنفِعُ و مَشارِب»؛ و برای آنان در آنها [=چارپایان] سودها و نوشیدنیهایی است. (یس/، 73)
شِرب با کسره شین، شکل دیگری از این مادّه به معنای سهمی از آب است (مقاییس، ج3، ص267، «شرب».)«لها شِربٌ و لکم شِربُ یوم معَلوم»؛ برای آن [ناقه] سهمی [از آب] و برای شما سهم روزی معین است. (شعراء/ 155) باب اِفعال این مادّه نیز فقط یکبار برای «محبّت شدید» استعاره آورده شده است. (بقره/93) دیگر واژه قرآنی این موضوع «سقی» از مادّه (س ق ی) به معنای نوشانیدن است که در مجموع 25 بار به شکلهای گوناگون در قرآن دیده می شود (راغب اصفهانی، 1412، ص415، «سقی). «وسَقهم ربُّهم شَراباً طَهوراً»؛ و پروردگارشان نوشیدنی پاکیزهای به آنان مینوشاند. (انسان/76، 21) با مقایسه دو واژه شرب و سقی، این تفاوت را میتوان بیان کرد که، آشامیدن یک معنای فاعلی (فراهم کردن و دادنِ آب) و یک معنای مفعولی (خوردن آب) دارد؛ آنگاه که به معنای فاعلی نظر باشد، واژه سقی و آنگاه که به معنای مفعولی توجه باشد، شرب بکار میرود.( التحقیق، 1350،ج5، ص155.)
قرآن کریم در آیات متعددی وعده شرابهای بهشتی را به بندگان خویش داده است که در سورههای مختلف قرآن به آن اشارت رفته است در آیات 18 و 19 سوره واقعه میفرماید: «بأکواب و أباریق و کأس من معین، با کوزه ها و ابریق ها و جامهایی از شراب روان که از آن سر درد نگیرند و مست نشوند» درآیات 40 تا 47 سوره صافات خداوند میفرماید: «إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ، أُوْلَئکَ لهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ، فَوَکِهُ وَ هُم مُّکْرَمُونَ، فىِ جَنَّتِ النَّعِیمِ، عَلىَ سُرُرٍ مُّتَقَبِلِینَ، یُطَافُ عَلَیهِم بِکَأْسٍ مِّن مَّعِینِ، بَیضَاءَ لَذَّةٍ لِّلشَّرِبِینَ، لَا فِیهَا غَوْلٌ وَ لَا هُمْ عَنهَا یُنزَفُونَ؛ جز بندگان مخلص خدا (که از این کیفرها برکنارند)! براى آنان [بندگان مخلص] روزى معین و ویژه اى است، میوه ها (ى گوناگون پر ارزش)، و آنها گرامى داشته مى شوند ... در باغهاى پر نعمت بهشت. در حالى که بر تختها رو به روى یکدیگر تکیه زده اند، و گرداگردشان قدحهاى لبریز از شراب طهور را مى گردانند شرابى سفید و درخشنده، و لذّتبخش براى نوشندگان شرابى که نه در آن مایه تباهى عقل است و نه از آن مست مى شوند!. میفرماید: «بکأس من معین» و جامهایی از آب جاری، جامهایی از آشامیدنیهای جاری اما آشامیدنیهایی که تمام خوبیهای آشامیدنیها و شرابهای دنیا را دارد ولی بدیها و ضررهای آنها را ندارد، خمار، درد سر و پریدن عقل از سر دیگر ندارد: «لا یصدعون عنها و لا ینزفون» آنجا دیگر دردسر و از خود بیخود شدنی وجود ندارد (واقعه/19)
درسوره مطففین آیات 23 تا 28 میفرماید: «عَلىَ الْأَرَائکِ ینظُرُونَ، تَعْرِفُ فىِ وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعیمِ، یسْقَوْنَ مِن رَّحِیقٍ مَّخْتُومٍ، خِتَمُهُ مِسْکٌ وَ فىِ ذَلِکَ فَلْیتَنَافَسِ الْمُتَنَفِسُونَ، وَ مِزَاجُهُ مِن تَسْنِیمٍ، عَینًا یشْرَبُ بهَا الْمُقَرَّبُونَ؛ بر تختهاى زیباى بهشتى تکیه کرده و (به زیباییهاى بهشت) مى نگرند! در چهره هایشان طراوت و نشاط نعمت را مى بینى و مى شناسى! آنها از شراب (طهور) زلال دست نخورده و سربسته اى سیراب مى شوند! مهرى که بر آن نهاده شده از مشک است و در این نعمتهاى بهشتى راغبان باید بر یکدیگر پیشى گیرند! این شراب (طهور) آمیخته با «تسنیم» است، همان چشمه اى که مقرّبان از آن مى نوشند». همچنین در سوره محمد، آیه 15 میفرماید: «مَّثَلُ الجَنَّةِ الَّتىِ وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنهْارٌ مِّن مَّاءٍ غَیرِ ءَاسِنٍ وَ أَنهاَرٌ مِّن لَّبنَ ٍ لَّمْ یتَغَیرّْ طَعْمُهُ وَ أَنهاَرٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّرِبِینَ وَ أَنهْارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى وَ لهَمْ فِیهَا مِن کلُ ِّ الثَّمَرَتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِّن رَّبهِّمْ کَمَنْ هُوَ خَلِدٌ فىِ النَّارِ وَ سُقُواْ مَاءً حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ؛ ترجمه: توصیف بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده، چنین است: در آن نهرهایى از آب صاف و خالص که بدبو نشده، و نهرهایى از شیر که طعم آن دگرگون نگشته، و نهرهایى از شراب (طهور) که مایه لذّت نوشندگان است، و نهرهایى از عسل مصفّاست، و براى آنها در آن از همه انواع میوه ها وجود دارد و (از همه بالاتر) آمرزشى است از سوى پروردگارشان! آیا اینها همانند کسانى هستند که همیشه در آتش دوزخند و از آب جوشان نوشانده مى شوند که اندرونشان را از هم متلاشى مى کند؟».
بالاخره در سوره انسان آیه 5 و 6 خداوند میفرماید: «ان الْأَبْرارَ یشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً (5) عَیناً یشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یفَجِّرُونَها تَفْجِیراً؛ و نیکوکاران عالم (که حضرت على و فاطمه و حسن و حسین ع و شیعیانشان به اجماع خاصه و اخبار عامه مقصودند) در بهشت از شرابى نوشند که طبعش (در لطف و رنگ و بوى) کافور است. از سرچشمه گوارایى آن بندگان خاص خدا مىنوشند که به اختیارشان هر کجا خواهند جارى مى شود.
از مجموع این آیات می توان ویژگیهای زیر را برای شرابهای بهشتی استخراج نمود:
ویزگیهای شرابهای بهشتی
1- معطر بودن
ازویژگی های شرابهای بهشتی که، آیات قرآن، به آن اشاره دارد، معطر بودن آن است، چنانکه میفرماید: «ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا، نیکان از جامی مینوشند که با عطر کافور امیخته است»(انسان/ 5) یا درجای دیگر اشاره به طعم خوش آن دارد و میفرماید: «ویسقون فیها کاسا مزاجها زنجبیلا، ازشرابهایی می نوشند که با زنجبیل آمیخته شده است»(انسان/ 17)
2- ناب و فاسد نشدنی
ازویژگی های دیگر شرابهای بهشتی، ناب و فاسد نشدنی بودن، آن هاست. قرآن کریم، درباره ی نوشیدنی «مقرّبان» میفرماید: «یسقَونَ مِنَ رَحیقٍ مَختُومِ، آنان از شراب ناب و زلال و دست نخورده و سربسته و آلوده نشده، نوشانده و سیر می گردند» (مطففین/25) همچنین در رابطه با نهرهای چهارگانه که، به «متّقین» وعده داده است، چنین تعابیری را به کار برده میفرماید: نهرهایی که آب آن صاف و خالص است و بد بو نشده؛ نهرهایی از شیر که طعم و مزهی آن دگرگون نگشته؛ نهرهایی از شراب طهور که مایهی لذّت نوشندگان آن است؛ و نهرهایی از «عسل مصفّا». (محمد/ 15) که هر کدام لذّت و خاصیت مخصوصی دارد.
3-ساقی بودن خداوند: نکته مهم واصلی انکه ساقی این شرابها در وهله اول، خداست و بهشتیان از خوان نعمت و ازکانون لطف و مرحمت او سیراب میشوند و مست محبت و معرفت او میشوند و «سقاهم ربّهم شراباً طهوراً». (دهر/ 21.)
4-کارگزاران بهشتی: از انجا که خداوند کارگزارانی دارد، امر سقایت ظاهری را به آنها واگذار نموده، میفرماید: «یطوف علیهم ولدان مخلدون، باکواب و اباریق و کأس من معین: نوجوانان زیبای بهشتی با قدحها و کوزهها و جامهای پر از شراب طهور که از نهرهای جاری بهشتی برداشته شده، در اطراف بهشتیان میگردند و آنان را سیراب میکنند» (واقعه/ 17-18) اما نه شرابی که عقل و هوش را ببرد و مستی آورد بلکه هنگامی که بهشتیان آن را مینوشند و نه درد سر میگیرند و نه مست میشوند «لایصدّعون عنها و لا ینزفون»(واقعه/ 19) و تنها یک حالت نشئه روحانی توصیف ناپذیر به آنها دست میدهد که تمام وجودشان را در لذتی بی نظیر فرو میبرد.
5-ظرفهای مخصوص: قرآن کریم در آیاتی ابزار های استفاده از آن چشمههای گوارا و شرابهای طهور بهشتی را بیان نموده میفرماید: «و اکواب موضوعه» قدحهای زیبا و جالبی در کنار این چشمهها گذارده شده است»(غاشیه/14) «اکواب» جمع «کوب» به معنی قدح و ظروف دسته دار است. ودر آیه ای دیگر نوع دیکری ازظروف را توصیف نموده میفرماید: «یطوف علیهم ولدان مخلدون باکواب و اباریق و کاس من معین» گرداگرد بهشتیان نوجوانانی هستند که همیشه طراوت جوانی را دارند در حالی که قدحها و کوزهها و جامهایی پر از شراب طهور در دست دارند.»(واقعه/ 17 و 18) «اباریق» به معنی ظروفی است که دارای دسته و لوله جهت ریختن مایعات است و «کاس» هم به معنی جام پر از شراب میباشد.
6-تناسب با اعمال بندگان: موضوع بسیار جالب در مورد «شراب های بهشتی» تناسب آن ها با نوع اعمالی است که اهل ایمان در قلمرو وظایف دینی خویش انجام داده اند، احادیث فراوانی وجود دارد که مید این معناست، پیامبر اسلام (ص) فرموده: «یا علی مَن تَرَکَ الخَمَر لِلّهِ، سَقاهُ اللّهَ مِن الرَّحیقِ المَختُومِ». هرکس، به خاطر خدا از شراب و می گساری خودداری کند، خداوند او را از شراب زلال و سربسته ی بهشتی سیراب می کند. (مجلسی، ج 8، ص 173.) امام سجاد (ع) فرموده: «مَن سَقی مؤمناً مِن ظَماءٍ، سَقاهُ مِن الرَّحیقِ المَختُومِ». هر کس مؤمن تشنه ای را سیراب کند، خداوند از رحیق مختوم او را سیراب می سازد»(تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 534/ مجمع البیان، ج 10، ص 456). در حدیث دیگری آ مده: «مَن صامَ لِلّه فی یومٍ صائِف، سَقاهُ مِنَ الظَماءِ مِنَ الرَّحیق المِختوُمِ، کسی که در روز گرم تابستان روزه بگیرد، خداوند از تشنگی قیامت او را با رحیق مختوم سیراب می گرداند.»
7- موجب آرامش روحی و معنوی: آرامش روحی وخشنودی انسان دربهشت یکی دیگر از ویژگیهای نعمتهاوشرابهای بهشتی می باشدمیفرماید «قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذٰلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ بگو: آیا شما را به بهتر از این [امور] خبر دهم؟ براى آنان که [در همه شئون زندگى] پرهیزکارى پیشه کردهاند، در نزد پروردگارشان بهشتهایى است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، در آنجا جاودانهاند و [نیز براى آنان] همسرانى پاکیزه و خشنودى و رضایتى از سوى خداست و خدا به بندگان بیناست. (آل عمران/14 و 15) این خشنودی دوطرفه است چنانچه میفرماید: «لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیم، براى آنان بهشتهایى است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، همیشه در آن جاودانهاند، خدا از آنان خشنود و آنان هم از خدا خشنودند این است». (مائده/ 119)
8- خلود: به هر حال از آنجا که ارزش نعمت هنگامى است که، جاودانى باشد، بهشتیان را از این نظر آسوده خاطر ساخته، مى فرماید: «أنتم فیها خالدون؛ شما جاودانه در آن خواهید ماند.» (زخرف/ 71) مبادا فکر زوال نعمت خاطر آنها را مکدر سازد و از آینده نگران کند.
9- گستردگی نعمتها و شرابهای بهشتی: همچنین قرآن از گستردگی نعمتهای بهشتی مطابق خواسته های بهشتیان سخن می گوید، چنانچه میفرماید: «وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ، و آنان در آنچه [از نعمتهاى الهى] دلشان بخواهد جاودانهاند» (انبیا/102) ویا میفرماید: «وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ، در بهشت براى شما فراهم است، و در آن هر چه را بخواهید، براى شما موجود است» (فصلت/31) «وَ فِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فِیها خالدون، آنچه دلها مىخواهد و چشمها از آن لذّت مىبرد آماده است، و شما در آن جاودانهاید» (زخرف/71)
10- بی نهایت بودن شرابهاو نعمتهای بهشتی: دربرخی ازآیات فضل خداوند به عنوان افزایش بی حدوحصر نعمتهای بهشت مطرح می شود: لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ، تا خدا بهتر از آنچه کردند پاداششان دهد و از کرم خویش افزونشان کند و خدا هر که را بخواهد بى حساب روزى مىدهد » (نور/38)
11-تنوع شرابهای آخرت: بدان کسانى که شراب خبیث حرام را مىنوشند حالات مختلفى دارند و بر حسب اختلاف در حالات نوشیدن شراب صورى آنان نیزمختلف مىشود، زیرا گاهى حرارت بر مزاج آنان غالب مىشود و گاهى برودت و گاهى مزاجشان معتدل مىشود و بر حسب اختلاف آن حالات گاهى به شرابشان کافور مخلوط کنند و گاهى زنجبیل و گاهى آن را تنها بدون هیچ چیز خارجى مىنوشند و گاهى شراب خالص مىنوشند تا اذیّت شراب و کسالت مستى آن از بین برود، که آن طهور و غسّال نامیده مىشود. و سالکین الى اللّه نیز داراى انواع شراب معنوى، روحانى هستند. که گاهى برودت سلوک بر آنان غالب مىشود، که پروردگارشان شراب زنجبیل به آنان مىدهد و آنان را در حرارت شوق و طلبشان مىافزاید و گاهى حرارت شوق بر آنان غالب مىشود که پروردگارشان شراب کافورى به آنان مىنوشاند تا گرماى اشتیاقشان با سردى کافور سلوک معتدل گردد و گاهى شراب خالص به آنان مىنوشاند و این در صورتى است که در سلوک و جذب معتدل باشند و گاهى شراب طهور مىنوشاند که آنان را از نسبت دادن اموال و افعال و صفات به نفسهایشان، بلکه از انانیّتها مىشوید و پاک مىکند و این حالات در آخرت و در بهشتها بر آنان عارض مىشود. (خانی، 1372، ج14، ص 389)
همچنین نعمتها و شرابهای بهشتی درفضایی عاری ازبدی (آل عمران/174)، (زمر/61) و هرگونه اندوه وبیم ونگرانی (اعراف/49)، (زخرف/68) و خستگی (هجر/48)، (فاطر/35) و به بهشتیان عرضه می شودو آنچنان خشنود هستند که خواهان ذره ای تغییروتحول دراین نعمتها نیستند: خالدین فیها لایبغون عنها حولاَ (کهف/108). درچنین محیطی است که گاه بسیار دوستانه و به دوراز بیهودگی وگناه، جامی از شراب را دست به دست میدهند (طور/23، صافات/50، طور/28)
نتیجه گیری
از مجموع انچه گذشت این نکته به دست می آید که از جمله نعمتهایی که شامل حال بهشتیان می شود شرابهای بهشتی است که که با تعابیر مختلف عیون، انهار و شراب در قرآن از آنها یاد شده است، مفسران گرانسنگ درتفسیرآیات شریفه نظرات مختلفی را ابراز داشته اند که می توان آنها را به دو بخش ظاهری وباطنی تقسیم نمود بعضی راه ظاهر را برگزیده وان را حمل بر معانی ظاهری مستفاد از ظاهر الفاظ نموده اند وگفته اند: منظور همان چشمهها و نهرها شرابهای مادی است برخی دیگر از مفسران دست به تاویلاتی زده آنها را علوم ومعارف الهی تاویل برده اند که در قلوب مومنین جاری است ومومنین پیوسته در آن غوطه ور میباشند به نظر می رسد اکر مراد خداوند از شرابها علوم مختلف می بود لازم نبود واژه شراب را به برد چراکه واژه علم وعرفان از واژه های مستمل در زبان عربی است وضیقی در کار نبوده است که قرآن مجبور باشد ازاستعاره وامثال آن استفاده نماید البته این حقیفت را باید پذیرفت که سنخ نعمتها شرابهای آن جهان با انچه که در این جهان می باشد متفاوت می باشد چراکه نظام این جهان و آن جهان با هم متفاوت می باشد.
منابع ومآخذ
1- قرآن کریم
2- ابن عربی، محیی الدین، تفسیر ابن عربی، ناشر دار احیا التراث العربی، بیروت، 1422 ق.
3- ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1419 ق.
4- ابن منظورمحمد بن مکرم، لسان العرب بیروت، 1414 ق.
5- ابوالفتوح رازی، روض الجِنان و روح الجَنان فی تفسیر القرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ ـ ۱۳۷۶ ش
6- امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ناشر نهضت زنان مسلمان، چاپ تهران، 1361 ش.
7- بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۶۰۹، بنیاد بعثت، تهران، 1416 ق
8- حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ۱۰، ص ۳۷۲، دارالفکر، بیروت، بیتا
9- خانی، رضا، ترجمه بیان السعادة، انتشارات دانشگاه پیام نور، چاپ اول، 1372 ش
10- خسروی حسینی، سید غلام رضاترجمه وتحقیق مفردات قرآن، ناشرمرتضوی، چاپ تهران، نوبت دوم بی تا
11- دایره المعارف قرآن کریمجلد: ١ نویسنده: مرکز فرهنگ و معارف قرآنناشر: بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) محل نشر: قمسال نشر: ١٣٨2 ش.
12- رازی، ابوالفتوح، روض الجِنان و روح الجَنان فی تفسیر القرآن، ناشر بنیادپژوهش های اسلامی استان قدس رضوی، 1408 ق.
13- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ناشر دارالعلم الدارالشامیه، بیروت، 1412ق.
14- شیخ صدوق، الاعتقادات، قم، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، چاپ دوم، 1414 ق.
15- شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛
16- طالقانی، محمود، پرتویی از قرآن، شرکت سهامی انتشار، تهران، چاپ چهارم 1364 ش.
17- طباطبایی، سیدمحمد المیزان، جامعه مدرسین، چاپ پنجم 1417 ق.
18- طبرسی، فضل بن حسن تفسیر مجمع البیان، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372 ش.
19- طبری، محمد بن جریر،جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412 ق.
20- عاملی، ابراهیم، تفسیر عاملی ناشر صدوق، 1360 ش.
21- عاملی، علی بن حسین، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، قم، دار القرآن الکریم، چاپ اول، 1413 ق.
22- فخر الدین رازی، ابو عبدالله، مفاتیح الغیب، ناشر داراحیا التراث العربی، بیروت، نوبت سوم، 1420 ق.
23- فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410 ق.
24- فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى، المحجة البیضاء فى تهذیب الإحیاء، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ چهارم، 1376 ش.
25- قرشی، سید علی اکبر، تفسیرأحسن الحدیث، بنیاد بعثت، چاپ سوم، 1377 ش.
26- قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ اول، 1364 ش.
27- قشیری، عبدالکریم بن هوازن، لطایف الاشارات، مصر، الهیئة المصریة العامه للکتاب، چاپ سوم، بیتا.
28- قنبری حیدر داستانهای شگفت انگیزی از بهشت، شمیم کوثر، 1384 ش.
29- مترجمان، مجمع البیان فی تفسیر القرآن انتشارات فراهانی، چاپ تهران، 1360 ش.
30- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق.
31- مشهدی قمی، محمد بن محمد، تفسیر کنزالدقایق وبحرالغرائب، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد، تهران، 1368 ش
32- مصطفوی، حسن التحقیق، بنگاه ترجمه ونشر کتاب، تهران، 1360ش.
33- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۶، ص ۲۷۸، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۷۴ش.
34. هوارى، هود بن محکم، تفسیر کتاب الله العزیز، الجزایر، دار البصائر، چاپ اول، 1426 ق